مدرسه حضوری تازه از راه رسیده
با سیستم پیچیده‌ای رو به رو هستم، بچه‌هایی که نمیشناسمشان آن‌ها را که می‌شناسم هم اگر ماسکشان را بردارند دیگر نمیشناسم تصویر نصفه‌ای از همه‌شان دارم اگر همه این‌ها هم نبود تعدادشان ۳۰۰نفر است ۳۰۰نفر نوجوان دوره کرونا. سیستم پیچیده‌ای با مولف‌های خیلی خیلی زیاد
عمق دانشی که از اول سال تاحالا باید به دست می‌آوردند ۳میلی‌متر است این را بزار کنار همان دانشی که در این دو سال باید به دست میوردند و نیاوردند. مطالبی که باید امسال یاد بگیرند برای جا افتادن حداقل به عمق ۵سانت نیاز دارد در غیر این صورت شاید فقط اسمی از ان در بهترین حالت برایشان اشنا باشد (از جهت سختی مطالب) از طرف دیگر حجم مطالب هم بی‌انصافانه بالاست و زمانی که برای تدریس داری خیلی نامتناسب. آیا می‌توان گفت مجموعه‌ای از اعضا ک هماهنگ با یکدیگر برای رسیدن به هدفی خاص کار می‌کنند!! دور از جون سیستم 
پس با این تصاویر با مجموعه‌ای از عوامل و متغیر سروکار دارم که هیچ کمکی برای رسیدن به هدف نمی‌کنند و تو در این سیستمی که سیستمی نیست تلاش می‌کنی و خودت را به در و دیوار میزنی تا اتفاق مثبتی بیفتد اما با اصطکاک و استهلاک رو به رو میشوی . سرزنش و نشخوار ذهنی به سراغم می‌آید هزار اسیب رفتاری در ذهنم مرور میشود کتاب میخوانم سرچ می‌کنم از اساتید و مشاور آموزشی می‌پرسم اما نه فرقی نمی‌کند. با خودم میگویم دست از استانداردهای خودت بردار و به سنت نه نگو به همان تدریس سنتی. انقدر دنبال کشف و بارش فکری و حل مسئله و ازمایش و نمود واقعی مسائل نباش، کمی شل‌تر بگیر و خودت را معلم خوبه بکن مثلا بلند سرکلاس بگو یادداشت کنید نیروهای بین مولکولی شاملِ . و خودت و حتی بچه‌ها را راحت کن، واقعا خیلی جدی دارم به این سبک و مدل فکر می‌کنم احساس می‌کنم دیگه توان این همه سروکله زدن را ندارم این روش خودم را خسته تر می‌کند و باعث میشود به خاطر کم شدن انرژی و توانم رفتارم با بچه‌ها دچار تنش شود و خب اسیب این بیشتر است. اما خب اون کنجکاوی و لذت کشفی که گاهی در یکی دوتایشان میبینم جون گرفته دوباره من را خل میکند و از سنت مرسوم دور 
خلاصه که این روزها کار من آزمون و خطا شده و انرژی خودم به صفر رسیده وقتی میام خونه هم از نظر جسمی هم روحی خیلی خسته‌ام و ناراحتم وقت توی خونه رو هم الکی به خاطر بی‌حوصلگی دارم از دست می‌دهم.
حالا تصور کن وقتی می‌گویند معلمی عشق‌ است. راستش رو بخواهی با این جمله کهیر می‌زنم چرا کسی نمی‌گوید تخصص خلبانی، پرستاری، دریانوردی، بانکداری یا . عشق است به نظر که عشق و حال را در این حرفه‌ها بهتر بتوان پیدا کرد. اصلا چرا باید  یک حرفه را با این کلمه‌های الکی و بی‌پایه خالی از تکنیک و تخصص دانست.
 به نظرم تا یک تخصص درست و حسابی نداشته باشی و مهارتت به حدی نرسیده باشه که بتوانی نقشه ذهنی درستی برای هر مبحث با توجه دانش آموزها و مطلب درسی طراحی کنی صرفا یک دکوری از آموزش و یادگیری رو نمایش می‌دهی. حالا تصور کن برای رسیدن به این تخصص در کشوری که کنکور یکی از بزرگترین و موفق‌ترین بیزینس‌هایش هست و کتاب‌های درسی در خدمت کنکور هستند دردناک‌تر و تحقیرآمیزتر معلمانش هم همش سر زبون صدا و سیما و اخبار هستند و نمیدونم کی به ذهنش رسیده باید معلمان را رتبه بندی کرد مگر چه مسابقه‌ای شرکت کرده بودند و از طرف دیگر دغدغه مندی جدیدی که امروزه والدین و فعالان آموزشی در پرورش استعدادهای بچه‌ها و رشد همه جانبه‌شان که ایجاد شده است چه برایند و بهینه‌ای را می‌طلبد تا یک آش شعله قلم‌کار از آب درنیاید و بچه‌ها با آن کنار بیایند و خودت هم آرامش و رضایت تجربه کنی.
نمیدونم کس دیگری هم هست مثل من این دغدغه‌ها به سراغش بیاید یا زحمت مغز مبارک اینجانب است صرفا

مثل نوری که میاد و رد میشه از دل شیشه

مدرسه بعد از کرونا

هم ,رو ,خیلی ,خودت ,بچه‌ها ,تخصص ,و خودت ,با این ,رسیدن به ,در این ,برای رسیدن

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

every thing کالای برق مجتبی pooyasazehic ریاضی برای همه tasfieh ab بانک اردوگاه دورگه بلاگی برای فایل ها خود خودم و دیگر هیچ... yamahdi788 drahmad